علی اکبر جانعلی اکبر جان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

علی اکبر یادگار امام حسین (ع)

جشن

سلام علی اکبر قشنگم دیشب به مناسبت سالگرد ازدواج من و عمو ابوالفضلی رفتیم رستوران زیتون. جای بابا حاجی و مامان جون که هنوز آهو هستند خیلی خالی بود و بهمون خوش گذشت. علی اکبر در کنار آکواریوم زیبای رستوران زیتون بعد از شام هم پاساژگردی و خرید شلوار برای بابایی و کفش برای من. از اونجا هم اومدیم خونه شما و بستنی یخی با تکه های میوه خوردیم که جدید بود و از طعمش هم خوشمون اومد. الهی قربونت برم که خیلی دلت بستنی می خواست و با اخم ما رو نگاه می کردی. بقیه عکس ها در ادامه مطلب در حال انتخاب غذا از منوی رستوران ...
22 مرداد 1392

عید فطر

سلام بر گل پسری گلخنده شوال به ناهید مبارک ابروی خوش ماه به خورشید مبارک آمد خبر از عرش وداع رمضان است عید است به یاران خبر عید مبارک چهارشنبه ظهر ما با مامان جون و بابا جون و دایی حمیدرضا راهی روستای دوست داشتنی آهو شدیم و چون که قرار نبود شما بیایید مسافرت من و دایی وداع سختی با شما کردیم. روز پنجشنبه با بابا حسین که صحبت کردم حسابی مشکوک می زدند و احساس کردم که در راه هستید. شب عید که ما هم اومدیم خونه مامان جون شما هم اونجا بودی و حسابی خوشحال شدم. خانه باباحاجی در آهو   درخت هلو انجیری باغ باباحاجی دشت هزارخانی   باغ عمومحسن- دشت هزارخانی (روز شنبه ناهار...
21 مرداد 1392

افطاری

  سلام قندعسل روزهای سرشار از خیر و برکت ماه خدا به سرعت در حال سپری شدن هست و با وجود روزهای طولانی و گرمای هوا اما حسابی دلمون برای حال و هوای ماه رمضان تنگ میشه. خدای مهربون این ماه رمضان را آخرین ماه رمضان عمر ما قرار مده. روزه های ما رو مقبول درگاه خودت قراربده و توفیق روزه داری هر سال رو نصیب ما بفرما. ماه رمضان امسال هم مثل روال سال های گذشته خونه فامیل افطاری دوره ای بود و خدا رو شکر به همه خوش گذشت.  البته شما هنور نمیتونی موز بخوری فقط ژستش رو گرفتی. آقای هندونه ای ...
14 مرداد 1392

عکـــــــــــــــــس

سلام پسر طلای خاله خاله عاشق اینه که ازت عکس بندازه و با توجه به اینکه سرش شلوغه و سرکار میره هنوز نتونسته با مامان محبوبه یه آتلیه خونگی راه بندازه ولی این عکس ها رو مامان محبوبه جونی ازت انداخته و من خیلی دوستشون دارم. درضمن خاله از سایت عکس پ.رینت برات یه کتاب عکس سفاش داده بود که توی اوایل ماه رمضان برامون ارسال شد و کادوی 100 روزگیت بود قندعسلکم. مبارکت باشه. ...
14 مرداد 1392

شب های قدر

سلام گل پسری امسال اولین شب های قدر رو کنار مامان و بابا و توی خونه احیا گرفتید. امسال دومین سالی بود که از خدا خواستیم بهترین تقدیرها رو برات رقم بزنه و محبت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) و اولاد طاهرینش رو در دلت ریشه دار کنه. خدایا به ما توفیق بده که بتونیم قندعسلی رو به بهترین شکل تربیت کنیم. ...
10 مرداد 1392

جیغ

سلام جیغ جیغوی خاله دیروز صبح که رفتی واکسن 4 ماهگیت رو زدی تا ظهر همه چیز مثل روال قبل بود و مامان محبوبه هم برات کمپرس یخ و بعد هم گرم کردن رو انجام داد و قطره استامینون رو هم خوردی ولی از ظهر به بعد خیلی گریه می کنی و به پات که واکسن زدیم دست می زنیم دردت میگره و همین طور جیغ می زنی . بابا حاجی خیلی دلش برات سوخته بود و مامان جونی می گت که از بی تابی شما گریه اش گرفته بود. خدایا حضرت رباب چی کشید وقتی علی اصغرش تشنه بود. توی عکس بالا هم قهر کردی و نمی خواهی شیر بخوری. خاله قربون قهرت بره. پاشو مرد که قهر نمی کنه. شیر هم نمی خوری و همه رو نگران کردی. آخه چرا شیر نمی خواهی یعنی گرسنه نیستی یا اینکه روزه گرفتی. امر...
2 مرداد 1392

میلاد کریم اهل بیت+4ماهگی+ واکسن

سلام پسرک 4 ماه خاله اول از همه میلاد سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی (ع) کریم اهل بیت بر شما مبارک. امشب شب تبریک به مولای متقیان به خاطر تولد اولین فرزندشان و شب عیدی گرفتن از ایشان هست. از خدا می خواهیم که فرج مولایمان را نزدیک گرداند و شما را از سربازان واقعی مولا قرار بدهد. الهی آمین و اما امروز چهارماهه شدی مبارکه مبارکه مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــ. از چند روز قبل نگران واکسن زدنت بودیم و خدا رو شکر تا الان خیلی اذیت نشدی. این روزها زود تر از سرکار می آییم خونه مامان جون و یک ساعتی من و شما حسابی با هم بازی می کنیم و خونه رو روی سرمون می گذاریم. بعد هم در کنار هم تا نزدیک های اذان مغرب می خوابیم. ...
1 مرداد 1392

سالگرد ازدواج+ اولین زیارت امام رئوف

سلام گل پسری خاله روز شنبه 22 تیر ماه سالگرد عروسی مامان محبوبه و بابا حسین بود. مبارکه مبارکه مبارکـــــــــــــــــ. تیرماه سال 89 بابایی و مامانی با هم همخونه شدند و شما ثمره عشقشون هستی. از خدا میخوام سالیان سال در کنار هم به شادی و سلامتی زندگی کنند و سایشون بالای سر شما باشه. الهی آمین و اما روز دوشنبه با مامانی و بابایی راهی مشهد مقدس و زیارت امام رضا (ع) شدید. سفر رو هم با هواپیما رفتید تا شما اذیت نشی.    مامان محبوبه برای سلامتی شما گوسفند نذر امام رضا (ع) کرده بودند و خدا رو شکر توی این سفر نذرشون رو هم انجام دادند. با توجه به اینکه ماه مبارک رمضان هم بود مامان محبوبه گفت ...
29 تير 1392

غلت زدن

پسر گل خاله طبق تماس مامان بزرگی با من امروز برای اولین بار کامل غلت زدی و و از روی بالش خودت رو انداختی پایین و بعد هم با غر غر از مامان محبوبه می خواستی که دوباره این کار رو تکرار کنی. خاله قربون پیشرفتت بشه. دیروز عصر از آهو برگشتید و من از روز جمعه ندیدمت و دلم برات به ذره شده. منتظرم که زودتر عصر بشه و بیام پیشت عشقولی من.   روستا باصفای آهو- تدارک آش بیابانی توسط بابا حاجی، مامان جون و دایی حمیدرضا مامان بزرگی رسماً مسئول ستاد تبلیغاتت شده برای بدست آوردن رای بیشتر برای مسابقه نی نی شیکمو و به همه میگه که بهت رای بدن. قربون مامان بزرگی نوه دوست بشم. ...
18 تير 1392
1