جشن
سلام علی اکبر قشنگم دیشب به مناسبت سالگرد ازدواج من و عمو ابوالفضلی رفتیم رستوران زیتون. جای بابا حاجی و مامان جون که هنوز آهو هستند خیلی خالی بود و بهمون خوش گذشت. علی اکبر در کنار آکواریوم زیبای رستوران زیتون بعد از شام هم پاساژگردی و خرید شلوار برای بابایی و کفش برای من. از اونجا هم اومدیم خونه شما و بستنی یخی با تکه های میوه خوردیم که جدید بود و از طعمش هم خوشمون اومد. الهی قربونت برم که خیلی دلت بستنی می خواست و با اخم ما رو نگاه می کردی. بقیه عکس ها در ادامه مطلب در حال انتخاب غذا از منوی رستوران ...
نویسنده :
مامان محبوبه
16:08